top of page

دست نوشتهای من

۱ساعت از بارش باران میگذشت عجیب بود که من احساس گرما میکردم

ماشینو وسط جاده منتهی به کلیسا نگه داشتم انگار داشتم آتیش میگرفتم پیاده شدم روی آسفالت وسط جاده درازکشیدم

بارون به صورتم خنک میکرد چشمامو باز کرد ولی نمیتونستم باز نگهشون دارم صدای بارون کم کم داشت آرومم میکرد که صدای کوبیده شدن پاهاش به صندق عقب ماشین عصبیم کرد دوباره بدنم گر گرفت به سمت ماشین رفتم ادامه متن به صورت صوتی در یوتیوب







Recent Posts

See All
نئورئالیسم ایتالیا

۱_نئورئالیسم ایتالیا جنبشی سینمایی بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم در ایتالیا پدید آمد تا میانه دهه پنجاه تداوم داشت. فیلمسازان پیشروی...

 
 
 

Comments


Post: Blog2 Post
bottom of page